جشن اتش نزدیک است
بوته ها را جمع کن
خانه ی دل را از در و دیوار بتکان
لابه لای سطرهای فشرده ی تقدیر برو
از ارزوهای کاغذی تا کهولت رویاها
بوته ها را جمع کن
بوته ی سرد و سیاه .... ریشه در مرداب تلخ کینه ها
بوته ی خاکستری .... گمشده در حسرت و ناباوری
بوته ی زردی که در کابوس ها خفته
بوته ها را جمع کن
همایش سازندگی برپا کن
جشن اتش نزدیک است !
نظرات شما عزیزان:
چرا به چاپ كتاب فكر نميكنيد؟
ادامه مطلب